جدول جو
جدول جو

معنی علی شیعی - جستجوی لغت در جدول جو

علی شیعی
(عَ یِ شی)
ابن محمد بن علی بن ابی المعالی الصغیربن ابی المعالی الکبیر طباطبائی اصفهانی کاظمی حائری شیعی امامی. رجوع به علی طباطبائی شود
ابن احمد ابیوردی شیعی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن ابی قره. متکلم قرن دهم هجری قمری رجوع به علی ابیوردی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ شَ)
ابن شلبی شبینی شافعی. فقیه و مفسر بود. او راست: 1- تفسیر قرآن. 2- شرح بر منهج الطلاب زکریای انصاری، در فروع فقه شافعی، که در سال 1189 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. و نیز او را تقریری است. (از معجم المؤلفین از فهرس الازهریه ج 1 ص 204 و ج 2 ص 547)
ابن چلبی. از علمای اواخر قرن 13 هجری قمری بود. او راست: نورالانوار فی فهم بعض معانی کتاب الله العزیز الغفار، در تفسیر قرآن. (از معجم المؤلفین از فهرس الازهریه ج 1 ص 280)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن عبدالله شونی احمدی مصری شافعی. از مشایخ شعرانی در قرن دهم هجری قمری بود و در سال 944 ه. ق. درگذشت. او راست: مصباح الظلام بالصلاه و السلام علی خیرالانام. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 744 و ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 492)
لغت نامه دهخدا
(عَ شَ)
دهی است کوچک از دهستان تمین، بخش میرجاوه، شهرستان زاهدان. واقع در 18هزارگزی جنوب باختری میرجاوه و در کنار راه فرعی میرجاوه به خاش، و دارای 45 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِشُ)
ابن محمد بن ابی بکر شعبی یمانی. وی در حدود سال 800 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: الاربعون فی فضل الائمه العادلین والسلاطین المقسطین. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 727)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
ابن احمد بن علی شریشی. مشهور به ابن لبال و مکنی به ابوالحسن. نویسنده و مقری و ادیب و شاعر و لغوی بود و در سال 583 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح مقامات حریری. (از معجم المؤلفین از طبقات القراء ج 1 ص 521. و التکملۀ ابن ابار ص 673)
لغت نامه دهخدا
(ع یِ شَ)
ابن حسین بن سلام شرغی. وی محدث و فقیه و از مردم شرغ بود و از بغوی روایت کرد (شرغ قریه ای است به بخارا). (منتهی الأرب) (از تاج العروس). نام پدر وی در تاج العروس ’حسن’ آمده است. یکی از ویژگی های بارز محدثان، دقت در نقل حدیث همراه با بررسی دقیق زنجیره راویان بود. آنان با استفاده از فنون پیشرفته نقد حدیث، توانستند روایات صحیح را از میان انبوهی از احادیث جعلی یا ضعیف جدا کنند. محدث کسی بود که با بررسی دقیق سند (اسناد روایت)، متن حدیث، و تطبیق آن با منابع دیگر، به راستی آزمایی سنت پیامبر اسلام می پرداخت و آن را حفظ می کرد.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ جَ)
ابن محمد بن علی بن محمد علوی عمری شجری. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن ومشهور به ابن صوفی. در انساب تألیفاتی داشت و در سال 425 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: 1- الشافی. 2- العیون. 3- المبسوط، در انساب. 4- المجدی فی انساب الطالبین. 5- المشجرات، در انساب. (از معجم المؤلفین از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 323 و تذکرهالمتبحرین ص 490 و اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 32)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
ابن حسن بن احمد بن حسین بن علی بن یحیی بن محمدشبیبی ذماری. فقیه و عالم فرایض بود. و در 18 شوال سال 1203 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- درهالحائض فی علم الفرائض. 2- عقدالجمان المنتقی من الشرح والبیان. (از معجم المؤلفین از نیل الوطر زباره ج 2 ص 129)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَیْ یا)
ابن حسین بیاعی خوارزمی، ملقّب به مجدالدین. محدث بود و در سال 202هجری قمری ’شرح السنه’ را از ابوالمعالی محمد زاهدی به سماع از لفظ محیی السنۀبغوی حدیث کرده است. (از تاج العروس) (منتهی الارب). در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن خالد بلاطنسی شامی شافعی. ادیب و از اهالی دمشق بود. و در سال 936 هجری قمریدرگذشت. او راست: نزههالناظر و بهجهالخاطر فی الادب، نظم و نثر. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 642 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 743)
ابن احمد شامی خزرجی. مکنی به ابوالحسن. از فضلای قرن 11 هجری قمری بود و در سال 1033 درگذشت. او راست: مبادرهالاسعاف بنظم اجواد بعض الاشراف. (از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ص 451)
ابن جهم بن بدربن جهم بن سعود قرشی شامی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهم. رجوع به ابن جهم و علی (ابن جهم بن...) شود
ابن محمد بن علی بن عبدالرحمان بن عراق شامی حجازی شافعی. مشهور به ابن عراق و ملقب به سعدالدین. رجوع به علی حجازی شود
ابن عبدالمحسن بن دوالیبی بغدادی شامی حنبلی. مکنی به ابوالمعالی و ملقب به عفیف الدین. رجوع به علی دوالیبی شود
ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری أزهری شافعی. مشهور به سید فرضی و ملقب به نورالدین. رجوع به علی فرضی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِفِ)
ابن ابی بکر بن خلیفۀ همدانی حسینی یمانی شافعی. مشهور به ابن ازرق و ملقب به موفق الدین و نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی ازرق شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فِ)
ابن انجب بن عثمان بن عبدالله بن عبیدالله بن عبدالرحیم بغدادی خازن شافعی. مشهور به ابن ساعی و ملقب به تاج الدین و مکنی به ابوطالب. رجوع به ابن ساعی و به علی بن انجب بن... شود
ابن حسن بن هبه الله بن عبدالله بن حسین دمشقی شافعی. مشهور به ابن عساکر و ملقب به ثقه الدین و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن عساکر و به علی (ابن حسن...) شود
ابن زید بن محمد بن حسین بن سلیمان بن ایوب انصاری اوسی خزیمی بیهقی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بیهقی و ظهیرالدین (ابوالحسن علی بن...) شود
ابن حسن بن علی بن ابی الطیب باخرزی سخنی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن باخرزی و ابوالحسن (علی بن حسن...) و نیز علی (ابن حسن...) شود
ابن عبدالعزیز بن حسن بن علی بن اسماعیل جرجانی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن عبدالعزیز فقیه) و علی (ابن عبدالعزیزبن...) شود
ابن عمر بن احمد بن مهدی بن مسعود بن نعمان بن دیناربن عبدالله بغدادی دارقطنی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی (ابن عمربن...) و دارقطنی شود
ابن عبدالکافی بن علی بن تمام بن یوسف بن موسی بن تمام انصاری خزرجی سبکی شافعی. ملقب به تقی الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی سبکی شود
ابن مسلم بن محمد بن علی سلمی دمشقی شافعی خلوتی. مشهور به ابن سهروردی و مکنی به ابوالحسن و ملقب به جمال الاسلام. رجوع به علی سهروردی شود
ابن حسین بن قاسم بن منصور بن علی موصلی شافعی. مشهور به ابن شیخ عوینه و ملقب به زین الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی موصلی شود
ابن عبدالله بن احمد بن علی بن عیسی بن محمد بن عیسی حسنی شافعی سمهودی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی سمهودی شود
ابن یعقوب بن شجاع بن علی بن ابراهیم بن محمد بن ابی زهران موصلی شافعی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به عمادالدین. رجوع به علی موصلی شود
ابن ناصر بن محمد بن احمد بلبیسی مکی شافعی حجازی. ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن ناصر. رجوع به علی حجازی شود
ابن عبدالرحمان بن محمد بن محمد بن اسماعیل شلقامی قاهری شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی قاهری شود
ابن عمر بن محمد بن حسن حربی بغدادی شافعی. مشهور به ابن قزوینی و مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن عمربن...) شود
ابن عثمان بن عمر بن صالح دمشقی شافعی. مشهور به ابن صیرفی و ملقب به علأالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی صیرفی شود
ابن ابی حزم فرشی دمشقی مصری شافعی. مشهور به ابن نفیس و ملقب به علأالدین. رجوع به ابن نفیس و علی (ابن ابی حزم...) شود
ابن یوسف بن حریزبن فضل بن معضادبن فضل لخمی شطنوفی شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی شطنوفی شود
ابن ابراهیم بن داود بن سلمان بن سلیمان عطار دمشقی شافعی، ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی عطار شود
ابن ابراهیم بن احمد بن علی بن عمر حلبی قاهری شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی حلبی شود
ابن عبدالله بن ابی الحسن اردبیلی تبریزی شافعی. ملقب به تاج الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی تبریزی شود
ابن یعقوب بن جبریل بن عبدالمحسن بکری مصری شافعی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی بکری شود
ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری أزهری شافعی. مشهور به سید فرضی و ملقب به نورالدین. رجوع به علی فرضی شود
ابن خلیل مرصفی یا مرصفاوی مصری مدنی شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی مرصفی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان تبادکان، بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در 69هزارگزی شمال مشهد. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل و 17 تن سکنه. آب آن از رودخانه تأمین می شود. محصول آن غلات است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَ)
ابن محمد بن عبدالمحسن بن محمد بن سالم قلعی مکی حنفی. ادیب و شاعر بود. وی در مکه متولد شد سپس سفری به شام و بلاد ترک و مصر کرد و در سال 1172 هجری قمری در اسکندریه درگذشت. او راست: 1- بدیعیه الانواع العجیبه الاختراع. 2- تکمیل الفضل بعلم الرمل. 3- دیوان شعر. 4- الفرج فی مدح عالی الدرج. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِقُ شَ)
ابن محمد بن علی بن وهب بن مطیع قشیری شافعی. ملقب به محب الدین و مشهور به ابن دقیق العید. فقیه بود و در ماه صفر سال 657 هجری قمری در قوص متولد شد و در رمضان سال 716 هجری قمری در قاهره درگذشت. او راست: 1- تحفهاللبیب فی شرح کتاب التقریب. 2- شرح التعجیز، که کامل نشده است. (از معجم المؤلفین از طبقات الشافعیۀ سبکی ج 6 ص 241 و الطالع السعید ادفوی ص 217 و دررالکامنۀ ابن حجر ج 3 ص 113 و حسن المحاضرۀ سیوطی ج 1 ص 238 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 418)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
احمد. از فضلائی است که در سال 1331 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- ابوالدنیا أو تاریخ الکون و الانسان من عهدالخلیفه الی الاّن. 2- ام الدنیا أو المراءه و حالتها. 3- الکتابه و الکتاب. (از معجم المؤلفین از فهرس المؤلفین بالظاهریه و معجم المطبوعات ص 1157)
ابن عثمان شهیدی. ملقب به رکن الدین. او راست: یواقیت الاخبار. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 2053)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن عبدالله بن یوسف بیری حلبی، ملقّب به علاءالدین. ادیب و نویسنده بود و در سال 743 هجری قمری متولد شد و عهده دار نوشته های سری ’یلبغا ناصری’ نایب حلب گشت، وچون الملک الظاهر بر یلبغا خشم گرفت و او را به قتل رساند، این علی بن عبدالله را نیز به قاهره برد و در سال 794 هجری قمری به کشتن وی دستور داد. بیری نوشته های نظم و نثر خود را در کتابی بنام ’تلوین الحریری من تکوین البیری’ جمعآوری کرده است. (از الاعلام زرکلی بنقل از الاعلام النبلاء ج 5 ص 112. الدررالکامنه ج 3 ص 75)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن ابراهیم بن عمر بن خلیل شیحی بغدادی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به علاءالدین. مفسر و فقیه و محدث و مورخ بود. در سال 678 هجری قمری در بغداد متولدشد و به دمشق رفت و متولی خزانهالکتب (کتابخانه) درسمیساطیه شد و در سال 741 هجری قمری درگذشت. او راست:1- الروض و الحدائق فی تهذیب سیره خیرالخلائق محمد المصطفی سید اهل الصدق و الوفا. 2- شرح عمدهالاحکام حافظ عبدالغنی، که آن را ’عمده الافهام فی شرح الاحکام’ نامیده است. 3- لباب التأویل فی معانی التنزیل، در تفسیر. 4- مقبول المنقول، در ده مجلد، که آن جمع بین مسند شافعی و احمد و سته و موطاء و دارقطنی است. شیحی منسوب است به ’شیحه’ از اعمال حلب. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 177). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: فهرس االمؤلفین بالظاهریه. الدررالکامنۀ ابن حجر ج 3 ص 97. تاریخ علماء بغداد ابن رافع سلمی ص 151. شذرات الذهب ابن عماد ج 6 ص 131. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 591. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1540. فهرست الخدیویه ج 1 ص 194. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 718. برنامج المکتبه العبدلیه ج 1 ص 103
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ)
ابن عبدالله (الهدی) بن احمد زیدی. ملقب به منصور. امام زیدی یمن. وی از بنی قاسم واز نوادگان الهادی الی الحق و از اهالی صنعاء بود. در سال 1251 هجری قمری پس از فوت پدرش به امامت منصوب گشت و چهار بار او را خلع کردند و دوباره به امامت برگزیدند تا اینکه در آخرین خلع بسال 1288 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی از نیل الوطر ج 2 ص 142 و ترجیع الاطیار بمرقص الاشعار ص 400 و بلوغ المرام ص 71)
ابن عبدالله بن علی زیدی. وی فقیه قرن 10 هجری قمری و عهده دار امر قضاء در صنعا بود و در سال 959 هجری قمری در عاشر از بلاد خولان درگذشت. او را شرحی است بر اثمار. (ازمعجم المؤلفین از البدر الطالع شوکانی ج 1 ص 471)
ابن صالح بن محمد بن علی بن ابی الرجال صنعانی زیدی. مکنی به ابومحمد وملقب به قاضی جمال الدین. رجوع به علی صنعانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن مکی بن عیسی بن حسن بن عیسی شامی عاملی جیلی، ملقّب به نجیب الدین و مشهور به ابن مکی. رجوع به علی شامی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَ بَ)
ابن سعید بن محمد بن احمد بن محمد بن حسن بن محمد بن علی بن محمد بن حسین بن عبدالسلام بن عبدالمطلب حر عاملی جبعی. رجوع به علی حر شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِتَ)
ابن عبدالله بن سنان طوسی تیمی، مکنّی به ابوالحسن. از بزرگان علمای کوفه. رجوع به طوسی (ابوالحسن علی...) و معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 229 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ)
ابن محمدحسین نجفی زینی. وی شاعر بود و در سال 1215 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. و نیز تقریظی بر تخمیس البردۀ محمدرضا نحوی دارد. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 4 ص 8 و ج 9 ص 758 از تکمله الامل)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زی)
ابن یحیی بن تمیم بن معز بن بادیس بن منصور بن یوسف زیری. هفتمین از بنی زیری در تونس بود. وی در پانزدهم صفر سال 479 هجری قمری در مهدیه متولد شد و در دهم ذی حجۀ سال 509 هجری قمری به سلطنت رسید و در بیست ودوم ربیع الثانی سال 515 هجری قمری درگذشت. (از معجم الانساب زامباور ص 109) (طبقات سلاطین اسلام ص 33). و رجوع به ابن خلکان ج 2 ص 241 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَ)
ابن عنتر رشیدی مصری. ادیب و شاعر بود و به سال 1195 هجری قمری در ثغر درگذشت. او راست: موشحات و مقاطیع و دیوان شعر. (از معجم المؤلفین بنقل از عجائب الاثار جبرتی ج 1 ص 68. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 770)
ابن قاسم رشیدی. او راست: کتاب متشابه القرآن. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. واقع در 84 هزارگزی شمال خاوری فریمان. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل، و 12 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین می شود. ومحصول آن غلات، بنشن و چغندر است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَ)
ابن عیسی بن فرج بن صالح ربعی شیرازی الاصل بغدادی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به کمال الدین و منعوت به ابن الاخت. وی نحوی و لغوی بود و در سال 328 هجری قمری متولد شد. ابتدا نزد ابوسعید سیرافی تحصیل کرد سپس به شیراز رفت و نزد ابوعلی فارسی تلمذ کرد و مدت بیست سال ملازم وی بود آنگاه به بغداد بازگشت و در دهم محرم سال 420 هجری قمری در آنجا درگذشت. اوراست: 1- البدیع، در نحو. 2- التنبیه علی خطاء ابن جنی فی تفسیر شعر المتنبی. 3- شرح ایضاح ابی علی فارسی، در نحو. 4- شرح البلغه. 5- شرح مختصر جرمی. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 164). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: عیون التواریخ ابن شاکرج 13 ص 111. سیرالنبلاء ذهبی ج 11 ص 287. الوافی صفدی ج 12 ص 134. وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 433. معجم الادباءیاقوت ج 14 ص 78. انباءالرواه قفطی ج 2 ص 297. نزههالالبای انباری ص 414. شذرات الذهب ابن عماد ج 3 ص 216. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 212. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 172. روضات الجنات خوانساری ص 483. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 686. نیز رجوع به ابوالحسن (علی بن عیسی بن..) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دَ)
ابن احمد بن موسی بن محمد دیری جوبری دمشقی شافعی، ملقّب به علاءالدین و مکنّی به ابوالحسن. ادیب و شاعر بود و درسال 857 هجری قمری در قریۀ شوبک از بلاد نابلس متولد شد و در 937 هجری قمری درگذشت. (از معجم المؤلفین بنقل از شذرات الذهب ج 2 ص 222. الکواکب السائره ج 2 ص 200)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن احمد بن قاسم بن محمد حسنی یمنی. متولد 1040 هجری قمری وی از صاحبان علم و ریاست بود و برای خود دعوت کرد و شهر صعده را مسخر ساخت و به نام خود سکه زد و فعالیتهای بسیاری برای محاصرۀ صنعاء کرد اما سودی نبخشید. سپس به صعده بازگشت و در جمادی الاولای سال 1121 هجری قمری درگذشت. او راست: شرحی بر بحر زخار. (از معجم المؤلفین بنقل از الاعلام زرکلی ج 5 ص 64. ملحق البدرالطالع ص 156)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خَ)
ابن عمر خربونی مصری. متوفی در سال 1327 هجری قمری وی در دیوان وزارت اوقاف، کاتب بود. او راست: 1- شرح الالفاظ الغریبه. 2- ضیاءالعیون علی کشف الظنون. (از معجم المؤلفین بنقل از الاعلام زرکلی ج 5 ص 97. فهرس الازهریه ج 6 ص 118)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خُ لَ)
ابن عبدالعزیز بن ابی محمد خلیعی موصلی حلبی، مکنّی به ابوالحسن. ادیب و شاعر بود و در حدود سال 750 هجری قمری در حله درگذشت. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعۀ عاملی ج 41 ص 297)
ابن حسین خلیعی شاعر، مکنّی به ابوالحسین. او راست: التوقیف و التخویف. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 509)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خِ لَ)
ابن حسن بن حسین بن محمد موصلی مصری شافعی خلعی، مکنّی به ابوالحسن. فقیه و محدث. اصل او از موصل بود و در محرم سال 405 هجری قمری در مصر متولد شد. و در 26 ذیحجۀ سال 492 درگذشت. او راست: 1- الخلعیات فی الحدیث، در 20 جزء. 2- فوائد فی الحدیث. 3- المغنی فی الفقه، در 4 جزء. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 26). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: کشف الظنون ص 722. وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 425. شذرات الذهب ابن عماد ج 2 ص 205. مرآهالجنان یافعی ج 3 ص 255. هدیهالعارفین ج 1 ص 694. سیرالنبلاء ذهبی ج 12 ص 17. طبقات الشافعیۀ اسنوی ص 82. مناقب الشافعی و طبقات اصحابه من تاریخ الذهبی ص 172. الوافی صفدی ج 12 ص 35
مکنّی به ابوالحسین. متوفی در حدود سال 600 هجری قمری او راست: الفوائدالمنتقاه. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 76)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ)
تربتی. وی شاعر و از اهالی تربت حیدریۀ خراسان بود. و برخی از تذکره نویسان گویند که به هند سفر کرده اکبرشاه را مدح نمود. او را دیوانی است که پنج هزار بیت شعر دارد. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 845 از تحفۀ سامی ص 118)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علم شیمی
تصویر علم شیمی
ماتشناسی
فرهنگ لغت هوشیار